سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/10/21
12:27 صبح

دست من و دامان تو

سلام {و تسلیت}
دو سه روز پیش وقتی داشتم داخل کمدم را میکاویدم چشمم به دفتری آشنا خورد آنرا برداشتم و لای آنرا باز کردم. بالای صفحه نوشته شده بود: 2/11/85 روز دوم محرم....
خط خودم بود..و بعد از یک سال نکات زیادی برای من کم حافظه داشت و باعث شد وقت بیشتری را روی این سال از کف رفته اندیشه کنم.
تصمیم گرفتم بخشهایی از این نوشته را در این تار نمای توهم آفرین بنویسم::::...:

...الان محرم است و امروز روز دوم محرم. و ما بازهم همان که بودیم و چه بسا بدتر.دیشب به هیئت ......... رفتم.سخنران آقای ........ بودند و بعد مداحی آن پسری که نمیشناسمش و........و...... .میخواستم بگویم هیئت دیگر بوی خاک نمیدهد، اما بر خودم شک بردم شاید شامه? من پیر شده شاید هم القای شیطان است.ولی دیشب غصه خوردم .چون در هیئت بوی خاک نمی آمد.هیئت را چه به .....هیئت را چه به....هیئت را چه به ..... هیئت را چه به .....؟؟؟

چرا  نباید محفلی برای آنان که از خودشان خسته شده اند باشد؟چرا حزب اللهی ها را از همه جا میرانند حتی آنجا که حرف خداست؟ همه? محافل به دنبال جذب اند ولی جذب کی؟جذب جوانان علاف و در به در کوچه و خیابان ؟جوانان رفیق باز و نوار وسی دی و گوشی مد روز و هزار هزار اطواری دیگر؟این کارها به دل ما1 نمی نشیند . ما به اندازه کافی گناه میکنیم.دلمان  میخواهد برویم در جائی که از خود کنده شویم .می خواهیم رویمان نشود با وضع قبلی بیاییم می خواهیم بدون نغمه های حرام امام حسین (علیه السلام)را بشناسیم .اگر قرار است مدح و سخن و شکل و شمایل محفل ها همانی باشد که در بیرون است،آن بیرونی اش بهتر است.مگر من چه کرده ام؟....بهتر است بگویم...نه اصلاً بهتر است چیزی نگویم! هر حرفی بزنی در دادگاه علیه ات استفاده میشود.در دادگاه قیامت.از تک تک کلمات و جملاتت سوال میشود و وای اگر نتوانی جوابگو باشی.اما در این دادگاه از حرفهایی که نمیزنی هم میپرسند و باز هم وای اگر نتوانی جواب دهی.باید گفت و باید نگفت هر آنچه را گفتنی است و هر آنچه نگفتنی است.و من باز از کجا بدانم کدام گفتنی است و کدام نه !؟ یا کدام کجا و کدام کجا نه !؟

هیئت همیشه بهتر بود و هست چون خیمه حسینی است و نیست چون برای اولین بار فکر کردم که اگر ....(فلان مداح).... نیاید من هم نمی آیم.مگر به خاطر ...(فلان مداح).... می آمدم؟؟

ای خاک بر سرمان. حماقت را به سر حد کمال رسانده ایم.خودم را میگویم....ولی آخر مگر برای امام حسین میآییم؟امام حسین را چه نیازی به زاری من ؟....من بیشتر به این محفل نیاز دارم. من نیاز دارم تا به درگاه حسین دست نیاز بگشایم و از او خودش را طلب کنم.میروم..میروم و گوشه ای مینشینم...گاهی فریادی با جمع بر می آورم و گاه دستی بر سینه چون دیگران میکوبم تا حسین(علیه السلام) مرا نیز در زمره نیازمندان درگاهش ببیند..........خدایا شاید تو از من بدت بیاید چون شنیدم دیشب حدیثی را از امام صادق که فرمودند:خدا از افراد ضعیف خوشش نمی آید.پرسیده شد چه کسی است آن؟ فرمودند آنکس که نتواند نهی از منکر کند.......خدایا  می خواهم در دادگاه قیامت به تو بگویم کسی را که از او بدت می آید به خاطر گوشه مجلس حسینت به دامان حسین واگذار کن...دست من ودامان تو.

1-منظور از ما من و تمام آن جوانان مذکور و غیر آنها هستیم!!!